حقیقی
انتقادهایی که بر نظریههای سیستم حقیقی وارد آمده است:
دیدگاه سیستم حقیقی ساختار رسمی سازمانها را نادیده میانگارد و تأکید زیادی بر ساختار رفتار دارد. همچنین نظریههای سیستم حقیقی تأثیر محیط بر سازمان را به یک میزان مورد توجه قرار ندادهاند کما اینکه پژوهشهای اولیه در مطالعات هائورن، سازمان را همچون یک سیستم بسته مورد مطالعه قرار داده است.
بارنارد از این منظر به محیط توجه کرد که سازمان باید با دیگر سازمانهایی که قصد جذب خدمات و وفاداری کارکنان را دارند، به رقابت بپردازد.
سلزنیک، با روشنی بیشتر به مطالعه تأثیر محیط بر سازمان پرداخت لیکن او نیز محیط را به مثابه یک متخاصم و منبع فشار ترسیم مینمود. تا اینکه در ادامه این نگرش در الگوی پارسونز، نگرش متعادلی را نسبت به محیط شاهد هستیم.
لاورنس و لورچ ، تفاوتهای موجود در سیستمهای حقوقی و حقیقی را به نگاه متفاوت نظریه پردازان آنها مربوط میدانند و معتقدند نظریه پردازان سیستم حقوقی افرادی اهل عمل و با تجربه مدیریتی بودهاند، در حالی که نظریه پردازان سیستم حقیقی دارای زمینههای تحصیلی و تجاربی عمدتاً دانشگاهی بودند.
لاورنس و لورچ، اعتقاد دارند که این زمینههای متفاوت، شکل دهنده و هدایتگر عکسالعمل این تحلیلگران نسبت به سازمانها بوده است(اسکات، ترجمه بهرنگی، 1380، ص 111- 108).
2-10- کاربرد نظریههای سیستم حقیقی در آموزش و پرورش
گریفیث موارد مهم اثرات و کاربرد نظریههای روابط انسانی و رفتار سازمانی را در ارتباط با وظایف مدیران آموزشی به قرار ذیل خلاصه می کند:
ـ انگیزش : عبارت از تأثیر عوامل روان شناختی و جامعه شناختی، فرهنگی و اقتصادی بر رفتار کارکنان آموزشی و دانشآموزان است.
ـ ادراک : برداشتی است که مدیر یا معلم از خود، از دیگران و از روابط متقابل دارد.
ـ ارتباط : در اینجا تواناییهای مدیر در برقراری ارتباط با دیگران مدنظر است.
ساختار قدرت : دانش مدیر در زمینه انواع قدرت در سازمان به او کمک میکند تا مکانیسمهای تنظیم کننده رفتار سازمانی را آنچنان که هست درک کند و مورد استفاده قرار دهد.
روحیه : روحیه کارکنان حاکی از میزان تعهدشان به اهداف سازمانی است.
پویایی شناسی گروهی : لزوم آشنایی و تواناییهای مدیر به کار با گروه ها میباشد.
ـ تصمیمگیری : اتخاذ تصمیمات درست و بموقع
ـ رهبری : مدیر آموزشی نقش رهبری به معنی هدایت گروه را بعهده دارد.
ـ اختیار : کاربرد مشروع و قانونی قدرت است(علاقهبند، 1376، ص 87-86).
2-11- مهارتهای ادراکی
مهارت ادارکی عبارت است از توانایی داشتن تصویر ذهنی از کلیت امور، همراه با جزئیات تشکیل دهنده آن در داخل موقعیت مربوطه میباشد. مدیر آموزشی باید بتواند هر مسئله بیانگر سازمان خود را به وضوح و به دقت در ذهن خو مجسم نماید تا اینکه تصمیم اثر بخش اتخاذ نماید.
این کار مستلزم پرهیز از ساده انگاری، کلیشهسازی و حدس و گمان میباشد به عبارت دیگر مهارت ادراکی مستلزم جامعیت ذهنی به معنی رهایی فکری از قید امور فوری و محسوس و آشکار و تحجر فکری است. از بین رویکردهای اخیر در علوم انسانی و بطور اخص در مدیریت تفکر سیستمی رویکردی است که دارای توان بالقوه برای ارائه چنین نقشی در ارتباط با مهارت ادراکی است (سید عباسزاده، 1380).
این مهارت دربرگیرنده استفاده از روشها و تکنیکهای علمی در جهت حل درک مشکلات و توسعه برنامه عملیات بوده و بدون تحلیل، کمتر موفقیتی در برنامههای بلندمدت حاصل میگردد (عباس زاده، 1376).
رابرت کاتز مهارت ادراکی را در این امر میداند که مدیر قدرت تلقی سازمان به صورت یک کل را داشته باشد. بعبارتی تشخیص دهد که فعالیتهای تمامی واحدهای سازمانی به یکدیگر وابسته بوده و تغییر در هر واحد یا جزء در واحدها یا اجزاء دیگر سازمان تأثیر دارد.
موفقیت مدیر در تصمیمگیریها منوط به مهارت ادراکی است. چستر بارنارد مهمترین جنبه مدیریت را درک سازمان بصورت یک کل میداند. مهارت ادراکی عامل یگانه ساز امور و هماهنگی بخش به کارهای مدیر است و اهمیت آن انکارناپذیر میباشد (کاتز، ترجمه توتونچیان، 1370، ص 99).
توانمندیهای مدیر در اینکه درک کند و تشخیص دهد فعالیتهای مختلف سازمان به هم وابسته هستند و تغییر در هر واحد واحدهای دیگر از سازمان را تحت تأثیر قرار خواهد داد، تصمیمگیریهای مدیر را در جهت اثربخشی سازمان و رضایت کارکنان هدایت می کند.
مدیران باید برای کسب این مهارت به دانش علوم رفتاری و خصوصاً نظریههای سازمان و مدیریت مجهز بوده و تجارب عملی داشته باشند. بر این اساس مدیران آموزشی و مدیر مدرسه باید بتوانند شناخت کافی از محیط داشته باشند، به درک تعامل در عوامل مختلف توانا باشند، اولویتها را تشخیص دهند و با اتخاذ تصمیمات مؤثر نتایج مطلوب را عاید سازمان خود نمایند(علاقهبند، 1377، ص90). به جهت اهمیت کسب توانایی درک کلی در مهارت ادراکی، رابینز پیشنهاد میکند که مدیران باید قبل از اینکه در دورههای آموزش تخصصی به تحصیل بپردازند و یا تحصیل کرده باشند باید قدرت ذهنی با توانایی تجزیه و تحلیل داشته باشند.
مطالعه در متون سازمان و مدیریت، رفتار سازمانی، بودجهبندی و حسابداری و دانستن آمار کافی نیست، مدیر باید دارای تفکر منطقی بوده و توانایی درک روابط علت و معلولی داشته باشد(میرکمالی، 1379، ص 110). مدیر آموزشی به جهت اینکه بهترین تصمیم را اتخاذ کند یا بعبارتی تصمیم ا
ثربخش بگیرد، باید بتواند مسائل مبتلا به زمان را به روشنی و دقت در ذهنش تجسم کند. او باید دارای جامعیت ذهنی باشد که لازمه مهارت ادراکی است.
جامعیت ذهنی، رهایی فکر از امور محسوس و تحجر است، نگرش سیستمی، چنین نقشی را در مهارت ادراکی ارائه می کند.
مدیر توانمند به مهارت ادراکی، مسائل را بطور ذهنی تجزیه و تحلیل میکند و بدون اینکه به موارد جزئی بپردازد میتواند بر مجموعه آنها حتی قبل از وقوع اشرف پیدا کند. به این منظور مدیر باید ضمن داشتن شناخت، در موارد زیر تجارب عملی نیز داشته باشد:
تئوری، علم، عمل، تئوریهای سازمان، تئوریهای مدیریت، تئوریهای سیستمها، تئوریهای علوم رفتاری، تئوریهای تصمیمگیری، تئوریهای ترکیبی(سیدعباسزاده، 1374، ص 35).
کسب مهارت ادراکی با طی یک دوره آموزشی ممکن نیست، چون فکر مدیران باید تغییر یابد تا تفکر ادراکی به عمل منتج شود. مدیران مدارس برای کسب مهارت ادراکی باید در دو زمینه تلاش کنند: هم تفکر سیستمی داشته باشند و هم دارای ذهنیت فلسفی باشند.
2-11-1 مهارت ادراکی (در مدیران آموزشی):
– شناخت تئوریهای مختلف سازمان.
– شناخت سازمان آموزشی، فرهنگ، باورها و ارزشهای اجتماعی.
– شناخت تئوری، تحقیق، علم، عمل و روابط آنها با یکدیگر.
– زمینه تاریخی نهضتها، مکاتب و رویکردهای مختلف مدیریت.
– تئوریهای مختلف علوم رفتاری و رویکردهای مربوط به آنها.
– تئوریهای، الگوها و مدلهای تصمیم گیری.
– تئوریهای آموزشی و پرورشی گذشته و حال.
– محیط موسسه آموزشی، محیط عمومی و اختصاصی.
– اهداف جامعه و بطور اخص اهداف توسعه.
– سهم و نقش آموزش و پرورش در پیشرفتهای اجتماعی.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته مدیریت همه موضوعات و گرایش ها : صنعتی ، دولتی ، MBA ، مالی ، بازاریابی (تبلیغات – برند – مصرف کننده -مشتری ،نظام کیفیت فراگیر ، بازرگانی بین الملل ، صادرات و واردات ، اجرایی ، کارآفرینی ، بیمه ، تحول ، فناوری اطلاعات ، مدیریت دانش ،استراتژیک ، سیستم های اطلاعاتی ، مدیریت منابع انسانی و افزایش بهره وری کارکنان سازمان
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
– روند تکوینی مدیریت موسسات آموزشی.
– موانع، محدودیتها و کاستیهای مدیریت آموزشی.
– آشنایی به کلیه تئوریها و چهارچوبهای فکری مربوطه(سید عباسزاده، 1380).
«فیلیپ اسمیت » فرد دارای ذهنیت فلسفی یا بعبارتی مهارت درک سیستم به صورت یک کل را واجد خصوصیاتی میداند که در سه بُعد مرتبط به هم، تحت عناوین جامعیت ، تعمق و قابلیت انعطاف گروهبندی میشوند و هر بُعد را نیز در چهار جنبه مطرح می کند. (اسمیت، ترجمه بهرنگی، 1370، ص 71) که به بررسی هر یک از ابعاد مذکور پرداخته میشود:
1ـ جامعیت
ـ نگریستن به موارد خاص در ارتباط با زمینهای وسیع: مدیر مدرسه در مورد هر یک از اجزاء باید با توجه به کلیت مدرسه قضاوت کند.
ـ ارتباط دادن مسائل آنی به هدفهای دراز مدت: مدیر مدرسه خود را درگیر روزمرگی مدرسه نمیکند بلکه از زمان و امکانات حال برای برنامهریزی بلندمدت بهره میبرد.
ـ بکار بردن قوه تعمیم: اصولاً دو نوع تعمیم داریم، تعمیم استقرایی که آزماینده، در نوع کامل آن باید تمام نمونهها را مطالعه نموده و سپس قاعدهای کلی بیان دارد و تعمیم استنتاجی یا خلاق که آزماینده به فعالیت ذهنی میپردازد و به نتایج مورد نظر دست مییابد، در اینجا مدیر مدرسه مجهز به ذهن فلسفی از این نوع تعمیم استفاده میکند.
ـ شکیبایی در تفکرات عمیق نظری: توانایی جمعبندی و پیوند مدارک و شواهد، اصول و مفاهیم و پروراندن خلاقیت را شامل میگردد، این نوع توانمندی به ذهنیت فلسفی مدیر کمک میکند تا بتواند اطلاعات را در یک زمینه خاص جمعبندی نماید و زمینه خلاقیت خود را در امور نظری و انتزاعی فراهم آورد.
2ـ تعمق
ـ مورد تردید قرار دادن آن چه که باید مسلم یا بدیهی تلقی شود: به زیر سؤال بردن و نقد و بررسی آنچه که تاکنون در مدرسه انجام میشده است آثاری به این شرح دارد، جسارت علمی معلمان و دانشآموزان، ترویج روحیه تحقیق، رهاسازی کارکنان از تعصبات بیاساس و استفاده از استانداردهای جدید علمی.
ـ کشف امور اساسی و بیان آنها در هر موقعیت: تدوین روش کار به نحوی که امور مدرسه بر اساس ضابطه و بطور اصولی انجام شود و نیز وجود معیار برای داوری درباره کار خوب و بد، همان چیزی است که سازمانهای بسیار موفق دارند و لازمه کار مدیر مدرسه با ذهن فلسفی است.
ـ توجه به اشارات و امور مربوط به جنبههای اساسی در هر موقعیت: مدیر مدرسه باید ضمن کشف امور اساسی، ذهن خود را متوجه عمق قضایا بنماید و جنبههای اساسی و معیارهای موجود را مورد سنجش قرار داده و اصلاح کند.
ـ قضاوت و حکم را به روش فرضیهای ـ قیاسی قرار دادن: ذهنیت فلسفی به مدیر مدرسه کمک می کند تا بجای اینکه به مشاهده و ضبط و ثبت همه اتفاقات مدرسه بپردازد، به تغییر و تفسیر همت گمارد و راهحلهای مختلف را تحلیل کند، یعنی پس از آنکه جنبههای اساسی هر موقعیت را درک نمود و آثار منطقی مترتب را بررسی کرد، راهحل یا فرضیه مناسبی ارائه و مسأله را حل کند.
3ـ انعطافپذیری
ـ رها شدن از جمود روانشناختی: مدیر مدرسه متصف به این ویژگی، سه مزیت مشخص دارد:
ـ با اتکا به تجارب خود واکنشی مناسب در برابر شرایط جدید آموزشی دارد.
ـ بر اثر ملاحظه یک رفتار در شخص دچار تعمیم نمیشود و همینطور بر اثر ملاحظه رفتار واحدی در یک گروه از تعمیم آن در همه موارد خودداری می کند و شرطی نمیشود.
ـ تفکر عقلانی خود را در موقعیتهای با فشار روان ـ تنی از دست نمیدهد و رفتار مناسبی دارد.
ـ ارزش سنجی رفتار و نظریات جدا از منبع آن: این ویژگی در ذهنیت فلسفی مدیران ناظر به این مطلب است که مدیر مدرسه در مورد رفتار عناصر انسانی مدرسه دور از ذهنیات خود و بدون توجه به شنیدهها و فقط بر اساس معیار و مقیاس از پیش تعیین شده موجود قضاوت میکند.
ـ مشاهده مسائل از جهات مختلف: بررسی مسائل مدرسه از ابعاد مختلف و جمعآوری اطلاعات مرتبط، امکان تصمیمگیری منطقیتری را برای مدیر مدرسه فراهم می کند.
ـ شکیبایی و قضاوت موقت و مشروط: این ویژگی ذهنیت فلسفی سبب میشود که مدیران مدرسه بدانند هر آن ممکن است اطلاعات جدیدی بدست آید که موجب تجدید نظر در قضاوت شود، پس همیشه بطور موقت قضاوت میکنند(اسمیت، ترجمه بهرنگی، 1370، ص 100-70 و سلطانی، 1375، ص 34-33).
«براتراند راسل » میگوید شاید کار عمده فلسفه در عصر حاضر آموزش چگونه زندگی کردن با دو وجه متضاد است، زندگی بدون یقین و بدون تردید(اسمیت، ترجمه بهرنگی، 1370، ص 98). «همانطور که ملاحظه میشود مهارت مبتنی بر درک کلی در حقیقت خود متضمن جنبههای فنی و انسانی سازمان نیز هست، با این وجود مفهوم کلمه مهارت، بعنوان تبدیل علم به عمل باید به شخص امکان دهد که وجه تمایز مهارتهای سهگانه یعنی انجام عملیات فنی (مهارت فنی) درک کردن و برانگیختن افراد و گروه ها (مهارت انسانی) و هماهنگ ساختن کلیه تلاشها و علایق افراد، سازمان را در جهت تحقق هدفی مشترک (مهارت ادراکی) باز شناسند.» (کاتز، ترجمه توتونچیان، 1370، ص 100).
2-12- اهمیت و ارزش نسبی مهارتها
تمایز مهارتهای مدیران به سه وجهی که بیان شد، فقط به منظور تجزیه و تحلیل علمی سودمند است، اما آنچه که عملاً در رفتار مدیران مشاهده میگردد بهم آمیختگی آنهاست بنحوی که نمیتوان مرز پایان یک مهارت و آغاز مهارت دیگر را مشخص کرد با این وجود نباید از مزایای تمایز مهارتها در تجزیه و تحلیل علمی و آموزش غافل بود، «هر چند مهارتهای سه گانه در هر یک از سطوح
مدیریت حائز اهمیت زیاد میباشند، اهمیت نسبی مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی مدیر در سطوح مختلف فرق میکند.» (کاتز، ترجمه توتونچیان، ص 101-100). زیرا اعمال مدیریت اثربخش، به تناسبی که شخص از سطوح عملیاتی به سطوح سیاستگذاری و تصمیمگیری سازمان ارتقاء مییابد، نیازمندی وی به مهارت ادراکی نسبت به مهارت فنی افزایش مییابد، به عبارتی مدیران سطح پائین سازمان باید به مهارت فنی بیشتری به نسبت سایر مهارتها، توانمند باشند تا بتوانند مرئوسین خود را تعلیم دهند و بر کار آنان نظارت دقیق اعمال کنند، به همین قیاس مدیران در سطح بالای سازمان بدلیل آنکه وظایف عملیاتی بر عهده ندارند، نیازمند توانمندی کمتری در مهارت فنی هستند و در عوض باید برای انجام وظایف سیاستگذاری، تعیین هدف و تصمیمگیری مهارتهای ادراکی قابل ملاحظهای داشته باشند. شکل 2-6 مهارتهای مورد نیاز مدیران، در سطوح مختلف یک سازمان را نشان میدهد.
مهارتهای مورد نیاز
ادراکی
انسانی
0فنی
شکل 2-3: مهارتهای مورد نیاز مدیران در سطوح مختلف سازمان
همانگونه که در شکل مشخص است مدیران در همه سطوح سازمان به میزان یکسانی به مهارتهای انسانی جهت انجام وظایف نیازمندند و دلیلش اینست که بدون توجه به نوع وظیفه و سطوح مدیریتی، با انسانها کار میکنند و برای انگیزش و هدایت کارکنان باید از این مهارت برخوردار باشند از این رو بر مهارت انسانی تأکید ویژه میشود(هرسی و بلانچارد، ترجمه علاقهبند، 1377، ص 16). یکی از صاحبنظران گفته است همه مهارتهایی که ذکر شد واجد اهمیتند، اما میزان و درجه اهمیت هر یک بسته به سطوح مدیریتی متفاوت است. علاوه بر مهارتهای فنی مهارت انسانی نیز در سطوح پائین سازمان اهمیت زیادتری دارد چون مدیران عملیاتی بیش از دیگر مدیران با کار و انسانها که انجام دهنده کارند در ارتباط هستند و باید علاوه بر داشتن